نور حق

ساخت وبلاگ

«مستهام» از سهم می آيد و سهم به معنی تير است. قلبي که حق به آن تير زده «مستهام حق» است. حق آن چنان به اين قلب تير می زند که ديگر قلب باقی نمی ماند. در قصيدة لاميه که به قصيدة شقشقيه معروف است می فرمايند:

همه او شد همه او شد همه او همه دل شد همه دل شد همه دل

نور حق...
ما را در سایت نور حق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fayegheh42o بازدید : 42 تاريخ : شنبه 26 اسفند 1402 ساعت: 10:34

نه هر دل کاشف اسرار «اسرا» ستنه هر کس محرم راز « فاوحا» ستنه هر عقلی کند این راه را طینه هر دانش به این مقصد برد پینه هرکس در مقام «لی مع الله»به خلوتخانهٔ وحدت برد راهنه هر کو بر فراز منبر آید«سلونی» گفتن از وی در خور آید«سلونی » گفتن از ذاتیست در خورکه شهر علم احمد را بود درچو گردد شه نهانی خلوت آراینه هرکس را در آن خلوت بود جایچو صحبت با حبیب افتد نهانینه هرکس راست راز همزبانیچو راه گنج خاصان را نمایندنه بر هرکس که آید در گشایندچو احمد را تجلی رهنمون شدنه هر کس را بود روشن که چون شدکس از یک نور باید با محمدکه روشن گرددش اسرار سرمدبود نقش نبی نقش نگینشسراید «لوکشف» نطق یقینشجهان را طی کند چندی و چونیکلاهش را طراز آید « سلونی »به تاج «انما» گردد سرافرازبدین افسر شود از جمله ممتازبر اورنگ خلافت جا دهندشکنند از «انما» رایت بلندشملک بر خوان او باشد مگس رانبود چرخش بجای سبزی خوانجهان مهمانسرا، او میهمانشطفیل آفرینش گرد خوانشعلی عالی‌الشان مقصد کلبه ذیلش جمله را دست توسلجبین آرای شاهان خاک راهشحریم قدس روز بارگاهشولایش « عروةالوثقی» جهان رابدو نازش زمین و آسمان راز پیشانیش نور وادی طورجبین و روی او « نور علی نور»دو انگشتش در خیبر چنان کندکه پشت دست حیرت آسمان کندسرانگشت ار سوی بالا فشاندیحصار آسمان را در نشاندییقین او ز گرد ظن و شک پاکگمانش برتر از اوهام و ادراکرکاب دلدل او طوقی از نورکه گردن را بدان زیور دهد حوردو نوک تیغ او پرکار داریز خطش دور ایمان را حصاریدو لمعه نوک تیغ او ز یک نوردوبینان را ازو چشم دوبین کورشد آن تیغ دو سر کو داشت در مشتبرای چشم شرک و شک دو انگشتسر تیغش به حفظ گنج اسلامدهانی اژدهایی لشکر آشامچو لای نفی نوک ذوالفقارشبه گیتی نفی کفر و شرک کارشسر شمشیر او در ص نور حق...
ما را در سایت نور حق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fayegheh42o بازدید : 24 تاريخ : يکشنبه 13 اسفند 1402 ساعت: 12:44

الف در ادب مع الله حضور قلب بايد كه در خطاب و مناجات توجه به حق بايد وگرنه دعاء با انصراف قلب به غير و عدم توجه به حق سبحانه محض سوء ادب است و اين دعا قرب نياورده بعد مى آورد . بر آن باش تا مقام عنديت را حائز شوى فى مقام صدق عند مليك مقتدر , كه عبدالله عند الله است .ب و ديگر ادب مع الله ايجاب مى كند كه بدون اذن و امر به تصرف در برنامه اى از برنامه هاى چرخ نظام تكوينى , و حكمى از احكام كتاب تشريعى , دست تصرف به چيزى دراز نكند . و اگر چيزى به تو دادند ادب اقتضا مى كند كه در ازاى آن عبد شكور باشى نه اينكه بى اجازه مولى آن را به هر نحو بخواهى صرف كنى . و چه بسيار از اولياء الله كه به آنان دست تصرف عطاء شده است و لكن ادب و معرفتشان مانع از اعمال تصرف شده اند .اگر وحى آيد به تصرف تصرف كند , و اگر وحى آيد به منع تصرف ممتنع گردد . و اگر تخيير كرده شود ميان تصرف و ترك تصرف , اختيار ترك تصرف كند . پس ظاهر شود به مقام عبوديت , و تصرف را به حضرت حق باز گذارد از براى تادب به آداب عبوديت و ملازمت آنچه ذات او اقتضاء مى كند از عجز و ضعف , مگر كه مخير ناقص المعرفت باشد پس تصرف كند و طريق تادب بين يدى الله را مسلوك ندارد به واسطه آنكه نداند كه وصف ذاتى او ضعف و فقر و مسكنت و عجز است و وقوف نزد ذاتيات اشرف و اعلى است . و ملاحظه اين معنى نكند كه تخير در حق او شايد كه ابتلاء من الله باشد , اما چون عارف كامل مى داند كه تاثير و تصرف بنده را عارضى است و ذاتى حق است و مخصوص به حضرت او پس هرگاه كه تصرف كند در عالم به همت , آن تصرف از امر حق باشد.ج دگر ادب مع الله اقتضاء مى كند كه از او جز او را نخواهى كه اين عبادت احباب و احرار است . اين امر از بلند همتى عبد است . كسانى كه دون همت اند به وفق دنائت خود نور حق...
ما را در سایت نور حق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fayegheh42o بازدید : 23 تاريخ : يکشنبه 13 اسفند 1402 ساعت: 12:44